زبانحال حضرت علی در شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
قرارجان که مرا بی قرار خود کردی نشانده ای به غم و سوگوار خود کردی گل همیشه بهارم به فصل ماتــم و غـم مرا ز گریه چـو ابـر بهار خود کردی به لحظه لحظۀ هجران تو قسم که مرا چو چشم پنجره چشم انتظار خود کردی به زیر خاک مکان کردی ومرا از غم ز پا فکنـدی و شمع مزار خود کردی همیشه صحبت ایثـار توست روی لبـم تمام عـمـر مـرا شـرمسار خود کردی هـنـــوز از جگـــرم بــوی داغ می آید چو لاله تا که مرا داغدار خـود کردی تو بـاغبان امیـــدی و بیــت الحزان را زاشک حسرت وغم لاله زار خود کردی فرشـتـگـان خـدا شــاهـدنـد اشـکـت را چراغ روشن شب های تار خود کردی در آتش غـم ما سینۀ «وفائی» سوخت ببین چه با دل ما از شرار خود کردی |